اطلسی ها

نام:محمد

اطلسی ها

نام:محمد

سخنان آلبرت انیشتین

حقیقت تنها یک توهم است، حتی اگر روی آن پافشاری شده باشد

شتابنده ترین راه دریافت عشق، بخشیدن آن به دیگران است

سعادت یعنی افتخار به گذشته و تلاش برای حال و امید به آینده

اگر انسانها در طول عمر خویش، میزان کارکرد مغزشان یک میلیونیوم معده شان بود،

اکنون کره ی زمین تعریف دیگری داشت

 همزمان با گسترش دایره ی دانش ما، تاریکی ای که این دایره را در بر می گیرد نیز گسترده میشود

باید شرم کنند، کسانی که بدون کمترین تأمل و تفکر از پدیده های معجزه آسای دانش و فن بهره  می گیرند و سفیهانه از درک مفهوم هوشمندانه ی آن عاجزند؛ همانند گاوی که از لذت نشخوار گیاهان برخوردار، اما از دانش گیاه شناسی بی خبر است 

من نمی دانم انسانها با چه سلاحی در جنگ جهانی سوم با یکدیگر می جنگند، اما در جنگ جهانی چهارم، سلاح آنها سنگ و چوب و چماق خواهد بود

سه قدرت بر جهان حکومت می کند: 1- ترس 2- آزمندی 3- نادانی

من می خواهم بدانم (خدا) چگونه این جهان را آفریده است. علاقه ای به این یا آن پدیده ندارم. درطیف این یا آن عنصر لطفی نمی بینم. من می خواهم اندیشه های ( او ) را بدانم؛ مابقی، جزییات است

اندیشه های بزرگ همیشه با مخالفت شدید و خشونت بارِ اندیشه های مردم عادی روبرو بوده اند

انسانهای باهوش مسائل را حل می کنند، نوابغ آنها را اثبات می کنند

دو چیز را پایانی نیست: یکی جهان هستی و دیگری حماقت انسان. البته در مورد اولی مطمئن

تفاوت بین نابغه و کودن بودن در این است که نابغه بودن محدودیت های خودش را دارد

مسایل مهمی که با آن روبرو هستیم، با همان ذهنیتی که آنها را ایجاد کردیم، حل شدنی نیستند

زندگی هر شخص زمانی شروع می شود که بتواند بیرون از خودش زندگی کند

تنها دو راه برای زیستن در زندگی خود داری، اول اینکه هیچ معجزه ای را باور نکنی و دیگر اینکه همه چیز را معجزه بدانی

از دیروز بیاموز، برای امروز زندگی کن و به فردا امید داشته باش

هر چه بیشتر می آموزم بیشتر به نادانی خود پی می برم

دانش بدون دین لنگ است، دین بدون دانش کور

تخیل بسیار مهم تر از دانش است؛ دانش محدود است، اما تخیل جهان را در بر می گیرد

دانش بدون دین لنگ است، دین بدون دانش کور 

در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد

نظرات 1 + ارسال نظر
ایلیا شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:53 ب.ظ http://ghalbezakhmi.blogsky.com

ببخشید کامنت قبلی رو اشتباهن تو مطلب پایین گذاشتم
******************************************************
یک روز در هنگام تور سخنرانی ، راننده آلبرت انیشتین ، که اغلب در طول سخنرانی او در انتهای سالن می نشست ، بیان کرد که او احتمالا میتواند سخنرانی انشتین را ارائه دهد زیرا چندین مرتبه آنرا شنیده است. برای اطمینان بیشتر ، در توقف بعدی در این سفر ، انیشتین و راننده جای خود را عوض کردند و انیشتین با لباس راننده در انتهای سالن نشست.

پس از ارائه سخنرانی بی عیب و نقص ، توسط یک عضو از شنوندگان از راننده سوال دشواری خواسته شده بود. راننده انشتین خیلی معمولی جواب داد: "خب ، پاسخ به این سوال کاملا ساده است. من شرط می بندم راننده من ، (اشاره به انیشتین) که در انتهای سالن وجود دارد ، می تواند پاسخ این سوال را بدهد."

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد